مصاحبه‌

2024-03-24-16-36-15ئیستراتێژیكی مۆدێرن” ئامادە و گەڵاڵە بکەن، تا بەڵکوو بتوانرێت بە هاریکاری و هەرەوەزێکی گشت لایەنی، و لەچوارچێوەی عەقلانییەتی سیاسی و ڕێئال پۆلیتیک ‌دا، بەسوودوەرگرتن لە...
2024-02-11-17-54-19دفاع نمایند. ‎جنبش جمهوریخواهان کردستان معتقد است که با وجود اینكە، گویا مجلس فاقد اختیار و صلاحیت برای تصویب پروژەهای كلان قانونی و قانونگذاری میباشد، و...
2024-02-01-19-37-22 است. البته تغییرات جوی طی سال‌های گذشته این باور را نقض کرده است!بسیاری از باورها و عنصرهای فرهنگی و مادی این آیین هم جای...
2024-01-22-21-25-05 نشان بدهد.پس جا دارد که جمهوری کوردستان با تمامی نقاط قوت و قدرت، ضعف و کمبود و کاستی ها، موفقیت و دستاوردهایش را به...

فرهنگ و هنر

2024-03-24-16-36-15ئیستراتێژیكی مۆدێرن” ئامادە و گەڵاڵە بکەن، تا بەڵکوو بتوانرێت بە هاریکاری و هەرەوەزێکی گشت لایەنی، و لەچوارچێوەی عەقلانییەتی سیاسی و ڕێئال پۆلیتیک ‌دا، بەسوودوەرگرتن لە...
2024-02-11-17-54-19دفاع نمایند. ‎جنبش جمهوریخواهان کردستان معتقد است که با وجود اینكە، گویا مجلس فاقد اختیار و صلاحیت برای تصویب پروژەهای كلان قانونی و قانونگذاری میباشد، و...
2024-02-01-19-37-22 است. البته تغییرات جوی طی سال‌های گذشته این باور را نقض کرده است!بسیاری از باورها و عنصرهای فرهنگی و مادی این آیین هم جای...
2024-01-22-21-25-05 نشان بدهد.پس جا دارد که جمهوری کوردستان با تمامی نقاط قوت و قدرت، ضعف و کمبود و کاستی ها، موفقیت و دستاوردهایش را به...

ارتباط مستقیم

جستجو

 


ناصر ايرانپور

در گذشته‌ تصورم بر اين بود که‌ فرقه‌هاي موسوم به‌ كمونيستم "کارگري" و "حکمتيست" جزو معارضان سياسي‌اند که‌ مي‌توان و بايد به‌ چالششان کشيد و افشايشان نمود. با مطلب اخيري که‌ از سوي يکي از آنها به‌ نام محمد مظفري تحت عنوان "شرافت و وجدان طبقاتي است" نوشته‌ شده‌، بيش از پيش به‌‌ اين استنتاج رسيدم که‌ اين عده‌ لاتها و لمپنهاي فضاي مجازي بيش نيستند و بايد در يک فضاي آزاد براي جلوگيری از اشاعه‌ی بی‌فرهنگی و لمپنيسم حزب‌اللهی آنها فکري اساسي نمود. آنها به‌ قول ژوبين رازانی، نفوذی ساواک در اپوزيسيون وقت و رهبر متوفی اين گروه‌، "موي دماغ" هر جامعه‌ي متمدن هستند و بايد چون پارازيت از جامعه‌ کنده‌ شوند.
اين عده‌ که‌ نان دمکراسي و آزادي به‌ قول خودشان "بورژوايي" را مي‌خورند و به‌ آن نفرين مي‌فرستند، در عرصه‌ي سياسي نيز يک آفت بيش نيستند و جامعه‌ را بايد به‌ جهت مصون ماندن از آنها واکسينه‌ نمود. آنها همانهايي هستند که‌ دست کم يک جنگ خانمانسوز داخلي را به‌ کردستان تحميل کردند و بعد به‌ توصيه‌ي ژوبين خان [ببخشيد:"منصور" خان] فرار را بر قرار ترجيح دادند.
آري،  اين عده‌ بي‌نزاکت‌ترين و فالانژترين گروه‌ به‌ اصطلاح "اپوزيسيون" ايران مي‌باشد و به‌ لحاظ متد تشابهات بسياري با حزب‌اللهي‌ها و بسيجي‌ها و قمه‌کشهاي رژيم اسلامی دارد.
اين گروه‌ در ميان ايرانيان ناشناخته‌ و در جامعه‌ي سياسي کُرد به‌ شدت بدنام هستند. آنچه‌ اين فرقه‌ نثار سياسيون و مبارزين کردستان مي‌کند، چه‌ به‌ لحاظ لحن و چه‌ از حيث محتوا، همان است که‌ فاشيستها و شووينيستهای و حکومت اسلامي و وزارت اطلاعات و نوچه‌های آن چون قانعی‌فرد مي‌کنند و اين به‌ احتمال قريب به‌ يقين آن چنان تصادفی نيست! آينده‌ نشان خواهد داد که‌ آنها چه‌ سر و سّری دارند.

لجن‌پراکني اخير اين شخص از آنجا سرچشمه‌ مي‌گيرد که‌ آقاي دکتر جلال جلالي‌زاده‌، استاد دانشگاه‌ در ايران و نماينده‌ي مردم کردستان در يک دوره‌ي "مجلس شوراي اسلامي"، در مصاحبه‌ با سايت "جرس"، زبان حال بخشي از جنبش سبز ايران، به‌ تبعيض مذهبي و قومي در ايران تاخته‌. و اين خوشايند اين حضرات نيامده‌. لذا آن را به‌ پوزخند گرفته‌ و وي را فاقد "شرافت" قلمداد نمودند. در مطلبي پاسخ اين موضع آنها را دادم. در آن مطلب گفتم که بر عليه‌ تبعيض، حال تحت هر عنواني که‌ اين تبعيض صورت گيرد، بايد شوريد. در ايران براي نمونه‌ بهائيان به‌ شديدترين وجه‌ خود مورد ستم و سرکوب قرار مي‌گيرند. آيا بايد مثلاً حتماً بهائي بود، تا بر عليه‌ ستم و سرکوب ايستادگي کرد؟ به‌ نظر من خير. و اين پايه‌ي استدلال من بوده‌ است. اين فرقه‌ اما در اين ارتباط همان مي‌گويد که‌ حکومت اسلامي در توجيه‌ تبعيض و سرکوبش مي‌گويد. و اين مورد نکوهش من بوده‌ است.

آنچه‌ که‌ در ارتباط با اين گروه‌ منزوی همواره‌ مورد رؤيت بوده‌، هتاکي‌ها و فحاشي‌هاي آن نسبت به‌ مخالفان سياسي‌اش بوده‌ است. براي اينکه‌ نمونه‌اي از خروار بي‌فرهنگي و فالانژيسم و لات‌بازاري آنها را ملاحظه‌ کنيد، به‌ همين پاسخي که‌ آنها تحت عنوان "شرافت و وجدان طبقاتي است" به‌ بنده‌ داده‌اند، توجه‌ نمائيد.
لازم به‌ ذکر است که‌ در مطالب پيشين من از هيچ واژه‌ي منفي که‌ قبلاً از سوي آنها خطاب به‌ رقيبان سياسي مورد استفاده‌ قرار نگرفته‌ باشد، استفاده‌ نشده‌. به‌ تيتر مطلب اين حضرت توجه‌ کنيد. ايشان خصائل اخلاقي را نيز "طبقاتي" مي‌دانند! به‌ عبارتي ديگر هر که‌ چون آنان "کمونيست" و "حکمتيست" و "طرفدار کارگر و زحمتکش" نبود، فاقد وجدان و شرافت است. آيا چنين جمله‌اي از دهن يک انسان سليم‌العقل بيرون مي‌آيد؟ آيا واقعاً شرافت و وجدان انساني طبقه‌ و موضع سياسي مي‌شناسد؟ آيا هر که‌ موضع سياسي مرا نداشت، بي‌وجدان و بي‌شرف است؟!!
اگر مي‌گويم که‌ آنها فالانژ و فرهنگ‌ستيز هستند، از جمله‌ همين است. افشاي افکار عقب‌مانده‌ و استبدادي و پولپوتي آنها را به‌ فرصتهاي ديگر موکول مي‌کنيم. باز خواهيم نوشت که‌ اين فرقه‌ برای ايران نيز خواب کامبوج دوم و قتل عام توده‌ای ديگری را ديده‌ است. در اين باره‌ نوشته‌ايم و باز می‌نويسيم. می‌نويسيم که‌ اينان از هم‌اکنون تعارض و ستيز خود را با دمکراسی با "صراحت" و "صداقت" بيان داشته‌اند و درصددند همان نظامی را برايمان به‌ ارمغان آورند که‌ امروز در کره‌ی شمالی استبدادزده‌ و فقرزده‌ برای مردم اين کشور به‌ ارمغان آورده‌اند... اين بحث فعلاً بماند.

هدف اينجا تنها معرفي لمپنيسم افسارگسيخته‌ي آنها با استناد به‌ ترمنولوژی‌شان است. اين حضرت واژه‌هاي ذيل را نسبت به‌ من براي اثبات تمدن‌ خود بکار برده‌ است، آنهم تنها در يک مطلب:
1.    "کف بر لب آورده‌"ام؛
2.    "انبان کثيف" دارم؛
3.    "هر چه کثافت و عفونت قومي و مذهبي در چنته  داشته‌"ام، بيرون داده‌ام؛
4.    "بوي عفونت ضد کمونيستي و ضد انساني ... [ام] منزجر کننده است"؛
5.    "در دکان سياسي قوميگراي ... [ام]، انواع  ابزار تهديد  و شمشير و دشنه آويزان کرده ..." [ام]؛
6.    "واعظ و نصيحتگر و آخوند حل اختلاف احزاب کردي و دشنه‌هاي زهرآگين عليه کمونيسم و کارگر... هستم"
7.    "اصلاح طلب کرد وسني" هستم؛
8.     "ضد کمونيست قهار" هستم؛
9.    "خانم مرکل ... [به‌ من] لقمه ناني بخور و نمير داده است"؛
10.    بايد "تحويل آژان و کلانتري محله‌‌ ... [ام]" بدهند؛
11.    جزو "خيل جانوران دوپايي" هستم؛
12.    "مخالفت با تبعيض ملي و مذهبي، اسم رمز همه ناسوناليست ها و مذهبي ها براي دميدن در احساسات قومي و مذهبي است"؛
13.    "در نوکري و خدمت به طبقه خود و مهمتر به جناحي از جمهوري اسلامي، وظيفه و ماموريت "صادقانه و شريف" همسويي با وزارت اطلاعات، وظيفه دشمني خوني با کمونيسم و طبقه کارگر را بر عهده گرفته‌"ام؛
14.    "وکيل وزارت اطلاعات" هستم؛
15.    . "راه حل ايشان [من] گفتگو و مذاکره است، حفظ جمهوري اسلامي به رياست موسوي وخاتمي است و نهايتا اگر نشد راه حل ايشان دعوت از امريکا و ناتو است"؛
16.    "واقعا وقاحت [بی حد دارم]. روشنفکر وامانده و مستاصل اصلاح طلب و کرد سني" هستم و
17.    "قوم‌پرست" هستم.

اين تنها بخشی از قاموس اين گروه‌ می‌باشد. کوروش مدرسی، رهبر اسبقشان، می‌گويد "هر کسی ذره‌ای شرف داشته‌ باشد، بايد مقابل فدراليسم بايستد". پيداست تکليف آنانی چيست که‌ نه‌ تنها در مقابل فدراليسم نمی‌ايستند، بلکه‌ تأسيس اين نظام سياسی بخشی از استراتژی سياسی‌شان می‌باشد. همين شخص می‌فرمايد: "مردم خر نشويد" و به‌ خيابانها نريزيد و اعتراض نکنيد! روشن است تکليف توده‌های صدها هزار نفری که‌ در اعتراض به‌ رژيم به‌ خيابانها آمدند، از نظر اين ليدر "باحکمت" چيست! هر دوی اين مواضع، صرف‌نظر از اينکه‌ با زبانی غيربهداشتی و لمپنی بيان می‌شوند، صددرصد در راستای سياستها و مصالح حکومت اسلامی ايران قرار داشته‌اند و دارند. شيخ باحکمت چنين باشد، چه‌ انتظاری از مريدان بی‌حکمت می‌توان داشت؟!

گفته‌ايد که‌ مرکل به‌ من "حق پناهندگی" داده‌ و من در چهارچوب دستگاه‌ قضايی آلمان‌ "نان بخور و نمير" وی را می‌خورم. در اين ارتباط بهتر است بدانيد که‌:
اولاً     بنده‌ با وصف بيماری و معلوليت چشمهايم نان کار و زحمت خودم را می‌خورم و اگر هم کسی نان کسی را بخورد، اين مرکل است از نان و ماليات کار و زحمت من می‌خورد و نه‌ برعکس آن.
دوماً     اين نان را بخشی از "ليدر"ها و "کادر"ها و اعضای حزبتان نيز می‌خورند، آن هم بخشاً بدون اينکه‌ زحمتی بکشند.
سوماً     اگر اين نان بر من طرفدار دمکراسی و فدراليسم 'گناه‌" باشد، برای شمای کمونيست ضدسرمايه‌داری جرم است.
چهارماً     اگر اين دمکراسی که‌ شما به‌ تمسخر می‌گيريد نمی‌بود و مثلاً حکومت ايده‌آل شما برقرار می‌بود، جای من چه‌ عرض کنم، جای شما هم دير يا زود در زندان می‌بود، دست کم پشت "ديوار آهنين" آن می‌مانديم.  
پنجماً     چنانچه‌ حضور در مجلس رژيم جرم است، در خدمت ارتش شاهنشاهی ‌قرارگرفتن و رکن دوم، يعنی عضو ساواک، آن بودن که‌ جنايت است. نکند نشنيده‌‌ باشيد که‌ رهبرتان، آقای کوروش مدرسی، با نان ساواک درون ارتش شاهنشاهی بزرگ شده‌ است؟!!
ششماً    چنانچه‌ اعضای شما، آنانی که‌ در ارتباط با کار ترجمه‌ و پناهندگی گذرشان به‌ من می‌افتد، آنچه‌ را که‌ شما نثار من کرده‌ايد بخوانند، يقين دارم عرق شرم بر پيشانی‌شان جاری خواهد شد، چون می‌دانند که‌ من با وصف اختلاف عقيدتی فاحشی که‌ با آنها دارم، در چهارچوب همان ‌هومانيسم و همان نظام قضايی و کار مترجمی که‌ به‌ تمسخر گرفته‌ايد، از هيچ تلاشی جهت کمک و خدمت به‌ آنها دريغ نکرده‌ام و باز هم دريغ نخواهم کرد. واقعاً که‌ شرافت و وجدان مرز ايدئولوژيکی و سياسی نمی‌شناسد. اما می‌دانم درک اين قضيه‌ی ساده‌‌ نيز برای شما دشوار است.

در پايان از سايت "بيان" نيز سپاسگزارم که‌ اين فحشنامه‌ را بر عليه‌ من درج نموده‌ است! دريغا از يک چهارچوب دمکراتيک روزنامه‌نگاری! معيار جنجال است و بس!

11 نوامبر 2011

آخرین اخبار

برنامه‌ی جمهوریخواهان

کتابخانه

جنبش جمهوریخواهی‌3

جنبش جمهوریخواهی‌4

جنبش جمهوریخواهی‌4