مصاحبه‌

2021-07-21-18-02-40نیروهای امنیتی قرار گرفت و مدتی را در تهران در خفا زندگی کرد. در نهایت ناچار شد سال ۱۳۸۳ (۲۰۰۴) به اقلیم کُردستان عراق پناه...
2019-05-04-01-19-24دفاع از خود هستند .این فرهنگ نشات گرفته از جغرافیا،منش ملی،فرهنگ شفاهی و فرهنگ سیاسی است که تا امروز به دست آن ها رسیده و...

فرهنگ و هنر

2021-07-21-18-02-40نیروهای امنیتی قرار گرفت و مدتی را در تهران در خفا زندگی کرد. در نهایت ناچار شد سال ۱۳۸۳ (۲۰۰۴) به اقلیم کُردستان عراق پناه...
2019-05-04-01-19-24دفاع از خود هستند .این فرهنگ نشات گرفته از جغرافیا،منش ملی،فرهنگ شفاهی و فرهنگ سیاسی است که تا امروز به دست آن ها رسیده و...

ارتباط مستقیم

جستجو

 

افشین غلامی

قبل از شروع مبحثم،من (فرض پروژه کشور کردی را همواره فرض شکست خورده ای دانسته ام،نه به این دلیل که امکان شکل گیری آن وجود ندارد بلکه به دلیل مانع جوهری که این خواسته را هر بار به تعویق می اندازد. لذا در ادامه با اتکا به استدلال ها پاسخ این فرض را خواهم داد).

به این جمله که در ذهن جامعه کردی و حتی غیرکردها متبادر می شود توجه کنید:

در پیش چشم جهانیان، اقدامات کردهای عراق و حرکت به سمت ایجاد کشور کردی را شکست دادند و یا در حال شکست دادن، هستند.این جمله به نظر از لحاظ مفهومی کمی دقیق نیست و من اصرار دارم که آن را تصحیح کنم.

بدین صورت که:

در پیش چشم جهانیان، کردهای عراق"خود"شان حرکت به سمت ایجاد کشور کردی را شکست دادند و یا در حال شکست دادن، هستند.

بنده معتقدم این جمله بار معنایی درستتری را منتقل می کند چرا که بصورت یک جمله استفهامی دلیل اصلی را به مخاطب القا می کند که "خود ،خود را شکست داد"

حال به تاریخ مبارزات کردی برگردیم و جامعه ای که از بطن آن ادبیات انقلابی و حق طلبانه برخواسته است.از لحاظ مردم شناسی کردها دارای ادبیات مقاومت و فرهنگ کهنی در خصوص نبرد با دشمنان و همچنین دفاع از خود هستند .این فرهنگ نشات گرفته از جغرافیا،منش ملی،فرهنگ شفاهی و فرهنگ سیاسی است که تا امروز به دست آن ها رسیده و یک خصلت اجتماعی-ملی را برایشان رقم زده است.تا اینجا کردها در ادبیات ملیشان ظلم ناپذیر هستند و حتی فراتر از آن در درون خود نیز استیلا را برنمی تابند و در گفته ای یک خویش سیاسی تاریخی را به وجود آورده اند.از این منظر کردها نیز از همان سیر تاریخی دولت های کاهنی ،عشیره ای و ایلی عبور کرده اند و فرق چندانی با نژادها و ملیت های دیگر ندارند.اما زمانی که به دوران مدرنیته می رسند،ناگهان زمان برایشان می ایستد و از مفهوم مدرنیسم تهی می شوند.خالی شدن از عقلانیت مدرنیسم دلیل عمده اش نچشیدن طعم دولت ملی است و منجر شده تا نتوانند ساختار نویی از سیاست ورزی برپایه منفعت ملی را فرا بگیرند.در غیاب دولت مدرن و برپایه المان های دموکراسی غربی،حضور روندهای عشیره ای تحت عنوان دولت،خالی شدن ساحت سیاسی را از ساختارهای نهادینه شده را رقم می زند.کردهای عراق از دو عامل اصلی سیاسی و اجتماعی رنج می برند ،اول شهری نشدن سیاست در میان آن ها دوم عدم تشخیص و درک منفعت ملی.کردهای عراق به سبب عدم ایجاد دولت ملی مستقر،تا اکنون نتوانستند دوره جهانی شدن را به معنای کلمه کسب و درک کنند و صاحب ارگان سیاست ساز و حرفه ای در دیپلماسی داخلی و خارجی شوند.در اصول علم سیاست با اصل مهمی به نام «منافع ملی» سروکار داریم.منافع ملی را هم قانون اساسی و هم رویکردهای سیاسی تعیین می کنند و این رویکردهای سیاسی از سوی نظام سیاسی که بازتابی از جامعه سیاسی و فرهنگ سیاسی است و مشروعیت خود را از قانون اساسی می گیرد،نهادینه می شود.که در این میان کارکرد این رویکردهای سیاسی ایجاد و فراهم کردن شرایطی برای زیست یک نظام سیاسی است.لازمه تطابق این رویکردهای سیاسی با نظام سیاسی،وجود پارادایمی برای تصمیم و ساختن امر سیاسی است تا بتواند نیازهای جامعه را از طریق دستگاه سیاسی برآورده نماید.حال چه سیستم و چه پارادایم سیاسی و یا اصل معرفت شناسانه ای باید گردونه یک نظام سیاسی را بچرخاند؟ در حوصله این بحث نیست.لذا در واقع اقلیم کردستان هنوز به صورت منظم، تعریف یکپارچه ای از منافع ملی تعبیه نکرده و به نظر سیاست روند نوگرایی خود را طی می نماید.به چه دلیلی می گویم نوگرایی؛ به دین خاطر که پس از سیصد سال از گذار دوران مدرنیته ی ابتدایی،کُردها در عراق نتوانسته اند کیان سیاسی و آزمون سیاسی مدرن را تجربه کنند و آنچه امروز مشاهده می کنیم تلاش برای نوگرایی اجتماعی،سیاسی و جدال های فکری مابین سنت و مدرنیته است.به نظر گذار کُردها از این موقعیت نیازمند زمان است.اما این زمان بسیار هزینه بردار و چگونگی طی نمودن این مسیر محتاج پاردایمی خوب خوانده شده و همچنین یادگیری سیاسی و فهم اجتماعی از دوران مدرنیته متاخر خواهد بود.ببینید اگر نتوان سه شق سنت،مدرنیته و پسا مدرنیته را در عین واحد فهم کرد،دچار عدم همگرایی در نظام سیاسی و از آن فراتر ناکارکردی در نظام اجتماعی خواهیم شد.همین تعین در این سه ساحت موجب شده تا جناح های سیاسی در اقلیم کُردستان به نحو احسن نتوانند به صورت نهادی شده زبان بدن(ساختار حزبی) یکدیگر را فهم کنند.زیرا مبنای سیاست، سنتی اما ظواهر سیاسی رنگ دموکراتیک به خود گرفته است.وسایل و ابزار کنش سیاسی در اقلیم فراهم است؛ یعنی شما شاهد حزب،پارلمان،بورکراسی و جامعه مدنی هستید، اما به نحوی نه حزب، نه پارلمان، نه بورکراسی و نه جامعه مدنی همسو و در جهت انسجام اجتماعی حرکت نمی کنند و علارغم تلاش های بسیار جناح ها،در عمل به سمت واگرایی متمایلند،چرا که نیاز به ترجمه زبان سیاسی یکدیگر دارند.اگر به رفتار سیاسی احزاب و ادبیات سیاسی اقلیم نگاه کنید،می بینید،گاهی درک آن ها از منافع ملی ناهمتراز و ناهمخوان است و به دلیل کم بودن یک تلورانس سیاسی که خود از نبود شهری شدگی سیاسی رنج می برد،بعضا آشفتگی سیاسی و اجتماعی را در این منطقه به وجودکمی آورد.لذا به نظرکُردستان عراق در ابتدای شهری شدن سیاست است و باید احزاب مختلف این منطقه طی پروسه ای زمانی بتوانند به پختگی در فکر سیاسی و فرهنگ سیاسی برسند. از طرف دیگر نبود استراتژی معین حکومتداری و فساد اقتصادی در میان سیاسیون نوعی از قدرت مافیایی را در دو بخش اقلیم به وجود آورده که بقای خود را همواره به غیر خودی ممکن نموده است و این پاشنه آشیل نرسیدن به هدف والای خود که همان استقلال است،می باشد.شکست خود از خودی نوعی مکانیزم انتحاری برای سرکوب خویشتن اجتماعی کردی است که به صورت امری ملکه شده در ذهن ،ساختمان فکری سیاسیون را مفسد کرده و همواره آن ها در برابر (دیگری همگون) قرار داده است.شاید بتوان گفت منفعت سیاسی و اقتصادی بخشی از خودفروختگی سیاسی باشد،

18/10/2017

آخرین اخبار

برنامه‌ی جمهوریخواهان

کتابخانه

جنبش جمهوریخواهی‌3

جنبش جمهوریخواهی‌4

جنبش جمهوریخواهی‌4