رحیم سرخی
دانشگاه کارلتن، اوتاوا، کانادا
امروزە دیگر در زبانشناسی اجتماعی، موضوع تک زبانگی قابل بحث نیست و زبان کاملا با هویت، فرهنگ و تمایلات ایدئولۆژیک ملیتی سخنگویانش درهم تنیدەاست. همین امرهم موجب شدەاست کە همچون مباحث کلان دیگر علوم اجتماعی و فلسفە، زبان هم موضوع روز متخصصین و غیر متخصصین شود. اگرچە برخی از روشنفکران ایرانی بە ایران بە عنوان یک واقعیت تاریخی توسعەیافتە مینگرند، اما با توجە بە اینکە کشوری چند ملیتی و چند زبانە است، هموارە با چالشهای هویت خواهانە و ملی خلقها روبەرو بودە و حکومتهای حاکم بر ایران از طرف نهادها و رسانەهای دولتی، بدون در نظر گرفتن حقوق سیاسی، اقتصادی و ملی سخنگویان این زبانها، بە ناچار و یا بنابر مصالح سیاسی حکومتی (مانند دهە فجر) و منافع جناحی (همچون انتخابات نمایشی) تن بە کاربرد محدود زبان ملیتها دادەاند، یا برای بازتولید قدرت خود از آن بهرەبرداری ابزاری کردەاند.
جای بسی تعجب این است کە اکثر روشنفکران ایرانی خواستە و ناخواستە آرمانگرایانە در تلاشاند تا برساخت دولت ملت فعلی ایران را با تمام ارتجاع و فسادی کە بە آن آبستن است، در برابر توفان تحولات منطقەای و جھانی کە رو بە تکثر و چند زبانگی و چند ملیتی دارد، پاسداری کنند. درحالیکە زیر پا نهادن حقوق کامل زبانی ملیتها هموارە با سرکوب شدید سیاسی آنها همراه بودەاست، روشنفکرانی چون آقایان سید جواد طباطبایی، علیرضا علوی تبار واحسان شریعتی هرچند گاها با استبداد سیاسی در ایران در چالش بودەاند، اما همزمان آن را بە سرکوب ملیتهای دیگر ساکن در ایران و همسایەهایشان تشویق و حمایت کردەاند. اینان هنوز متوجە نشدەاند کە دو عنصر زبان فارسی و مذهب شیعە همچون ارکان هویت دولت ملت ایرانی حتی بر پاسدار قاضیپور، نمایندە مجلس رژیم هم تأثیر نداشتەاست. اساسا چنین فردی با طرح خواستەهای مشخص هویتی ترکان آذری بە مجلس