نقدی بر محمد رضا نیکفر/ امین سرخابی
مسائل ملی/قومی در ایران یکی از پیچیدهترین و عمیقترین بحرانهایی است که در صد سال اخیر حاکمیتهای ایرانی با آن روبرو بودهاند و تاکنون قادر به حل این مسئله نبودهاند. و در مواقع حساس تاریخی دوباره به معضلی جدی تبدیل میشود. از سویی اقلیتهای ملی/قومی با استفاده از عنوان حق تعیین سرنوشت خود را در رسیدن به خواسته هایشان محق میدانند و فدرالیسم را جهت حل این بحران پیشنهاد میکنند. در طرف مقابل نیز آنچه مرکزگرایان مینامند، بدون اشاره به حق تعیین سرنوشت، حقوق شهروندی را راه حل و چاره میدانند. همچنین در دو طرف این بحران جریانات تندرو و فاشیستی وجود دارند که یکی بر طبل جدایی میکوبد و دیگری نیز بر انکار و یکسان سازی تحقیر آمیز بیشتر تأکید دارد.
در طول چند روز گذشته شاهد انتشار مطلبی انتقادی از جانب آقای محمدرضا نیکفر، تحت عنوان «ناسیونالیسم، حق تعیین سرنوشت و فدرالیسم» بودیم. هرچند از ایشان با توجه به سوابق علمی و مطالب پیشترش انتظار میرفت نگاه انتقادیاش را به جای آنچه وی صراحت و مستقیم گویی مینامد، بر نمونههای تاریخ و رهیافتی نظری سوار میکرد.
هستیشناسی حق تعیین سرنوشت
اگر بخواهیم نظری گذرا بر نظریه حقوقی روم باستان به عنوان یکی از آبشخورهای مکاتبRead Moreحقوقی رومی ژرمن و کامنلا و حتی بخشی از آنچه اسلامی مینامند، بیافکنیم میتوان سه شاخه نظری حقوق در میان حقوقدانان روم باستان را برشمرد: قانون عمومی، قانون طبیعی و قانون مدنی. قانون مدنی وابسته به حکم حقوق عرفی دولت