کاوە خضری
کردها در طول تاریخ همواره در حال مبارزه در راستای احقاق حقوق خود و بدست آوردن آزادی و حق خودحاکمیتی بودەاند و در این راه هزینەهای مادی و معنوی زیادی را نیز متحمل شده اند. رهبران وشخصیتهای زیادی در گوشه وکنار این سرزمین سر بر افراشته و علیه ظلم و ستم حکام حکومتی قیام نمودەاند و حکومتهای کوچک و بزرگ زیادی در نقاط مختلف آن شکل گرفتەاند از امپراطوری بزرگ مادها گرفته تا اکنون حکومت اقلیم کردستان در قسمت جنوبی آن(عراق).
اما اینکه چرا تا بحال این همه مبارزه به درازای تاریخ نتوانسته نتیجه دلخواه برای آنها در بر داشته باشد،و منجر به برآورده شدن آرزوی دیرینەشان مبنی بر حق خودحاکمیتی یا همانا تشکیل کشور کردستان شود و شاید کردها از محدود ملتهایی باشند که هنوز نیز نتوانستەاند به این مهم برسند دلایل ریز و درشت زیادی داشته و دارد که بررسی تمامی آن موارد در این مجال و نگارش کوتاه نمی گنجد و شاید بتوان از آن چندین کتاب به رشته تحریر درآورد.
اما نگارنده در این نگارش میخواهد به بررسی افکار و شیوەهای مبارزاتی احزاب کردی در نیم قرن گذشته پرداخته و خلاء وجود یک عنصر مهم و حیاتی را در افکار مبارزاتی تقریبا تمامی احزاب فعال در عرصه مبارزاتی کردستان را یادآوری و بررسی نماید.