عبدالله ابریشمی
در ابتدای دهەی ١٣٥٠ بە اتفاق شهردار مهاباد و چند نفر از همشهریان برای طرح درخواست ایجاد استانی در منطقەای کە از نظر تاریخی بە ولایت مکریان (با مرکزیت مهاباد) موسوم است بە تهران رفتیم. در ورود بە ساختمان مجلس شورای ملی، با نمایندەی اردبیل بە نام تیمسار دکتر(١) مواجە شدیم کە نزدیک بە دەسال پیش رئیس یگانە بیمارستان شهر (وابستە بە شیروخورشید) بود. بە او بدگمان نبودیم و بە پرسش او کە برای چە منظوری آمدەاید موضوع را در میان نهادیم، اما همین کە از منظور ما اگاە شد، برآشفت و با صدایی کە بە فریاد شبیە بود داد زد کە تجزیەطلب ها آمدەاند ایران را تجزیە کنند! از وقتی کە اسم ارومیە را رضائیە گذاشتند و منطقەی کردنشین مکریان را ضمیمەی استان ساختگی آذربایجان غربی کردند، منطقەی مکریان تبدیل بە مستعمرەی استان جدید شد. مدت ها بود کە مردم درخواست می کردند از تبعیض و تحقیر و مناسبات استعماری درون کشوری رهایی یابند، اما این امر با سیاست دولت مدرن پهلوی سازگار نبود و کسی بە درخواست اهالی عنایت نداشت. سیاست کار بەدستان دولت نوین برپایەی استحالەی هویت کردهای منطقە درون هویت "شرکای حاکمیت" بود چون بە آنان اعتماد داشتند!
در هنگامی کە خروش انقلاب ایران آغاز شد، نخستین درخواست اهالی تجدید این موضوع بود. در واکنش بە این جریان، نمایندەی ارومیە در مجلس، اهالی منطقە را تجزیەطلب خواند و نگارندە چنین پاسخ داد:
خطاب بە روزنامە اطلاعات، اشاره به نطق پارلماني جناب آقاي علي نظمي نماينده محترم رضاييه مندرج درشماره سوم آبان ماه 1357 آن روزنامه، كه ايشان در اظهارات خود مردم این منطقه را تجزيه طلب خواندهاست ...
اما جالب ترین موضع گیری از طرف دکتر بختیار بود کە پاسخ آن هرگز بە دستش نرسید!
آقاي دكتر بختيار! در نوزدهم بهمن ماه(57)، بازهم خواست مردم را تجزيهی كشور خوانديد، این تحریف و اتهام، توطئهای است برای فریب مردم، سرکوب معترضین کرد و سرپوش گذاشتن بر جنایات رژیم .
و آخرسر، بیانیە ٨ سپتامبر است!
اما خودمانیم! جز مناطق نفت خیز کشور، سایر مناطق توان خودگردانی اقتصادی ندارند. بزرگوارانی کە بەسان دادستان دادگاەهای فرمایشی، در جایگاە متهم کردن کردها و برخی از هموطنان غیر فارس ایستادەاند، چە بە جا است توجە بفرمایند:
دو حزب کرد(دمکرات و کوملە)، پتانسیل پیدایش، گسترش، تحرک و بقایشان ناشی از اوضاع غیر متعارف حاکم بر کردستان بودە و هست. اگر دو حزب مذکور هنوز سخنانی دارند، بە سبب ناکارآمدی و بی توجهی حاکمیت بە رفع مشکلات مردم کرد و تداوم مناسبات ناروا و نابرابر با کردها در دوران معاصر است. ازجملە در زمینەی اقتصادی- کە پایەی اکثر تحولات و اعتراضات است- مناطق مرکزی چون یزد و اصفهان، تا سقوط رژیم پهلوی از 6/ 34% درامدهای (ملی) بهرە بردەاند، ولی کرمانشاە و کردستان تنها از 6/ 0%(!؟) این خوان "مشترک" برخوردار شدەاند! [روزنامە اطلاعات ٢٢ آذر ماە ١٣٨٢ گفتار اقوام ایرانی و توسعە]،
در برابر کردها، خوشبختانە هموطنان ترک شیعە قرار دارند. آنان، جز در مورد کاربرد زبان مادری، بە طور بسیار دمکراتیک در همەی مدیریت های کشور بەویژە مدیریت های کلیدی، شریک تمام عیار حاکمیت هستند. در این زمینە، اگر این هموطنان، جایگاهی برتر از فارس ها نداشتە باشند، از آنان فروتر نیستند. موضوع تجزیە و جدایی، برای شرکا مورد دارد نە برای گروە بە حاشیە راندە و بی سهم شدەای چون کردها کە در میهن نیاکانی شان ایران، بیگانە و غیر خودی تلقی می شوند. این محرومان را می بایست رهایی طلب خواند!
١- تیمسار دکتر خطیب شهیدی در اواخر دهەی ١٣٣٠ بە مدت چند سال رئیس بیمارستان شیروخورشید مهاباد بود. او می خواست در مهاباد بە نمایندگی مجلس "شورای ملی(!)" برسد، اما کاندیدای دیگر، یکی از کسانی بود کە او هم بە مقامات "نزدیک" بود و در منطقە هم نفوذ گستردەیی داشت. در نتیجە مشکلی (از نوع شخصی) برایش پیدا شد! سرانجام، تیمسار بە اردبیل باز گشت، اما او این جریان را وسیلەای برای کینەتوزی نسبت بە ساکنان منطقە بە دل گرفتە بود و آن واکنش غیر متعارف را از خود بروز داد. در حالی کە مردم منطقە اقدامی علیە او نکردە بودند، آخر! او تنها پزشک جراح منطقە ی وسیع و محروم شدەی مکریان بود!! منطقەای کە تا دهەی ١٨٤٠ بیش از ٤٠٠ سال بود از حکومت منطقەای تمام خودمختار بهرە مند بود و بر اثر اعتراض بە برچیدن حکومت منطقەای خود، نخستین قیام ملی گرایانەی خاور میانە را یک قرن پیش از انقلاب اسلامی در ١٨٨٠ پدید آوردە بودند. نادر میرزا در کتاب تاریخ و جغرافیای دارالسلطنە تبریز، فجایع قشون دولتی را با همراهی مردم غیر کرد پیرامون کە برای غارت کردستان همراە سپاە "اسلام پناە ناصری" شدە بودند، "جنگ ملتی" خواندە است، او قشون دولتی و سیاهی لشکر را کە بە هر کردی رسیدند، بدون عنایت بە گناەکار یا بی گناە، او را کشتند و خانەها را آتش زدند و غارت کردند متهم کردە و بە شاە گزارش کردە است. نادر میرزا، بر پایە گزارش مأمور ناصرالدین شاە در مورد مهاباد کنونی پس از آن تهاجم می نویسد: "ساوجبلاغ"ی کە هیچ ذیروحی در آن نفس نمی کشد!
_________________________________
عبدالله ابریشمی زمستان سال 1310 درشهر مهاباد متولد شد، تحصیلات خود را در شهرهای مهاباد، تهران و تبریز ادامه داد؛ در 1335 دوره ی دکترای داروسازی را در تبریز به پایان رسانید. او از دوران نوجوانی تحت تأثیر موقعیت نابهنجار کردها در ایران و خاورمیانه قرار گرفت و در این مورد مسیر مطالعه و پژوهش را برگزید. در سال ۱۳۵۳ نخستین مقاله خود را در انتقاد از بلوک شرق و تفکرات مارکسیستی- که در آن هنگام از حکومت بعث عراق در برابر کردها جانبداری می کردند- منتشر کرد. پس از انقلاب فعالیت خود را در پیوند با مسأله ی کرد دنبال کرد. در 27 مرداد سال 1360 مورد سوءقصد قرار گرفت، خوشبختانه به طرز معجزهآسایی از مرگ نجات یافت و به کار خود ادامه داد. آن چه شایان ذکر است نوشتههای وی به طور اجمالی بازتاب حوادث و اندیشههای مسلط در چهار دههی اخیر کردستان است، این امر پژوهشگران را به نوشتههای او علاقمند کرده است.