امکانها و ابهامها
خالد توکلی
1. هر گاه سخن از مذاکره میان احزاب اپوزیسیون کرد با دولت جمهوری اسلامی ایران به میان میآید بلافاصله این پرسش به ذهن متبادر میگردد که آیا زمینه و موضوعی برای مذاکره وجود دارد تا برای آن میزی مهیا گردد، همه دور آن بنشینند و تلاش کنند مسائل و اختلافات خویش را به شیوه مسالمتآمیز و از طریق گفتوگو حل کنند؟
اگر فرض کنیم طرفین درگیر به هر دلیلی، نشستن بر سر میز مذاکره را قبول کنند و در این جهت گامهای عملی بردارند، آیا مذاکره به نتایجی میرسد؟ برای پاسخ به این پرسش، کافی است از یک سو به ساختار حقوقی و همچنین حقیقی نظام سیاسی ایران و از سوی دیگر به مطالبات و آرمانهای احزاب کرد نظری بیافکنیم، به سادگی به این نتیجه ناامیدکننده و در عین حال قطعی میرسیم که مذاکره میان حاکمیت و کردها سرانجامی نخواهد داشت. اگر حاکمیت سیاسی ایران، احزاب را برای مذاکره دعوت کند، دو حالت برای روند مذاکره قابل تصور است: احزاب با مطرحساختن آرمانها و شعارهای حداکثری بر سکولاریزهشدن حاکمیت، آزادی احزاب، آزادی زنان، فدرالیسم (با خوانش خاصی که دارند)، اقتصاد سوسیالیستی و ... تأکید دارند و احتمالاً این مطالبات را بر سر میز مذاکره خواهند گذاشت. ناگفته پیداست هیچکدام از این خواستهها در چارچوب قانون اساسی ایران که به لحاظ حقوقی طبیعتاً باید مبنای رفتار حاکمیت سیاسی ایران باشد، قابلیت گفتوگو و مذاکره را ندارند. در واقع فاصله و اختلاف میان اپوزیسیون و دولت جمهوری اسلامی ایران به قدری عمیق و گسترده است که امکان یافتن موضوعی مشترک برای بحث بر سر آن وجود ندارد. در حالتی دیگر، فرض بر این است: احزاب برای اعلام حسن نیت و استقبال از فراخوان مذاکره، به حداقلها اکتفا